به گزارش خبرگزاری بسیج زنجان منصور کلامی فرد شاعر برجسته استان زنجان و برادر شاعر برجسته اهل بیت حاج والی کلامی و شهید ناصر کلامی است،
خانواده ای که عاشق اهل بیت بوده و در این زمینه قلم فرسایی کردند.
با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار خبرگزاری بسیج گذاشتید
*ضمن معرفی خودتون مختصری از زندگینامهتون رو بفرمایید.
منصور کلامی فرد هستم متولد 1343 در زنجان ، بازنشسته ی شرکت پارس سویچ زنجان با سمت مسئول روابط عمومی ، مسئول انجمن شعر سازمان بسیج هنرمندان استان زنجان از سال 1398 ، موسس انجمن ادبی قیزیل اوزن زنجان ،دبیر انجمن ادبی فریاد زنجان از سال 1390 الی 1396، دبیر علمی و اجرایی نهمین کنگره شعر بسیج رازهای ارغوانی (1399)دهمین دوره کنگره شعر بسیج افقهای روشن، دبیر اجرایی دومین دوسالانه جشنواره ملی غزل ( حسین منزوی ) 1402، 6 دوره شاعر برگزیده جشنواره شعر و قصه استان زنجان ، شاعر برگزیده 4 دوره کنگره سراسری شعر محرم ، داور کنگره سراسری ماه منیر استان اردبیل سال 1400، برگزیده و داور چندین جشنواره شعر استانی و ملی بوده ام .
برادرم ناصر کلامی فرد در عملیات والفجر 8 شهید شدند، و خودم هم در منطقه کردستان و جنوب بمدت 30 ماه همراه رزمندگان بودم.
*شما سرودن شعر رو از چند سالگی آغاز کردید و چطور متوجه این استعداد خود شدید؟
کلاس پنجم ابتدایی بودم قبل از رفتن به مدرسه برادرم (حاج ولی اله کلامی زنجانی از شاعران بنام کشور ) گفت امروز چه امتحانی داری گفتم فارسی، معلم گفته یک شعر به انتخاب خود حفظ کنید و آن را بخوانید. برادرم گفت برای من هم بخوان، شعر را خواندم در پایان برادرم خنده ای کرد، گفتم اشتباهی خواندم و غلط بود گفت: اشتباه که خواندی ولی گویا طبع شعر داری یکی دوجا وقتی شعر را فراموش کردی از خودت کلماتی تزریق کردی و شعر را با وزن درست خواندی ، امیدوارم با دقت و پشتکار شعر نوشتن را دنبال کنی .
*اولین شعری که سرودید چه شعری بود؟
متن شعر یادم نیست ولی موضوع از این قرار بود که یکی از همکلاسی ها در کلاس یکی دوبار منو اذیت کرد و من مطالب شعر گونه نوشتم و در کلاس قبل از ورود معلم بلند خواندم که باعث گریه همکلاسی ام شد .
*آیا شما استادی در زمینه شعر و شاعری داشتید؟
بله همانطور که عرض کردم برادر بزرگم آقای حاج ولی اله کلامی زنجانی به اشعارم نظر می دادند و در مواقعی هم از محضر اساتید زنجانی :محب علی قنبری ، پرویز جمالی ، حمید نظری ، زین العابدین امیدی ، محمد کاظم مکملی ، حسین منزوی ( موردی ) و .. بهره مند شده ام .
*شما اگه اراده کنید بلافاصله میتوانید شعر بگوئید یا باید شعر گفتن حالت و مکان خاصی داشته باشه؟
اگر شعر با کیفیت بخواهید باید تمرکز کنم ولی اگر بنا باشد مطلبی موز ن گفته باشم فی البداهه با بار معنایی کم بله هر لحظه میتوانم بگویم و یکی دوباری که در مشاعره کشوری سیما با اجرای دکتر آذر شرکت کرده ام فی البداهه ابیاتی سروده ام.
*بیشتر در چه زمینه هایی شعر میگویید(مضامین شعری شما چیست)؟
در بیشتر زمینه ها طبع آزمایی کرده ام، ملی ، مذهبی ، اجتماعی
*شما دیوان اشعار دارید که چاپ شده باشد؟
مجموعه اشعارم با عنوان " رد پای عشق " در مرحله چاپ هست و دو مجموعه شعر گردآوری کرده ام و چاپ شده
1- فرصت آفتابی (اشعار شاعران استان زنجان ) انتشار سال 1394 توسط نیکان کتاب ، با حمایت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان زنجان
قامت سرخ سلیمانی ( اشعار شاعران استان زنجان )
*در بین شعرا شعر کدام شاعران را بیشتر میپسندید و چرا؟
به اشعار حافظ و سعدی بیشتر علاقه دارم البته هر گلی بویی داره و خواندن هر شعری لذت خودش را دارد اما اگر بنا باشد نام یکی دو نفر را عرض کنم در بین معاصرین اشعار حسین منزوی را بیشتر میپسندم و در بین شاعران آئینی نویس و دفاع مقدس به اشعار برادرم حاج ولی اله کلامی زنجانی و امیری اسفندقه علاقه دارم .
*آیا شعر گفتن ذاتی است یا با مطالعه و یادگرفتن میتوان شعر گفت؟
باید طبع شعر داشت تا بتوانی شعر بسرایی و اگر طبع شعرمان همراه با مطالعه و شناخت از فنون و قوائد شعر باشد تاثیر گزارتر خواهد بود .
*توصیه شما برای کسانی که میخواهند وارد عرصه شعر و شاعری بشوند چیست؟
شعر هم مثل دیگر رشته های هنری نیاز به تمرین دارد و با خواندن اشعار شاعران بزرگ آثار فاخری را میتوان تولید کرد .
*وضعیت شعر جوان کشور به نظر شما چگونه است؟
در اکثر خانواده کتابهای اشعار شاعران بزرگ مثل حافظ و سعدی و ... پیدا میشود و این گویای علاقه مندی خانواده ها به ادبیات و شعر میباشد من بعنوان دبیر اجرایی دومین دوسالانه جایزه ملی غزل "منزوی " و دبیر علمی و اجرایی دهمین کنگره شعر بسیج " افق های روشن " شاهد استقبال شاعران بخصوص جوانان از این دو رویداد ادبی بودم .
*لطفا یکی از اشعارتان را ارسال بفرمائید
یاس کبود
گر نگرید این قلم کزماتمی عظمی نویسم
گر نلرزد عرش کزصدیقه ی کبری نویسم
من چگونه شعر او باطبع معیوبم سرایم
من چگونه مدح او باخط ناخوانا نویسم
آفتاب خانه ی حیدر، اگر رخصت عطا کرد
ذره ای ازاِنجلای طلعت زهرا نویسم
این قلم عاجز زوصف مادر ام المصائب
هست، یارب چون زکفو حضرت مولی نویسم؟
همتراز نور ، روح واحدی درجسم حیدر
مادر بابای خود، ازگوهر یکتا نویسم
بال جبرائیل خواهم تارسم بر گرد پایش
نور باید بود تا از زهره ی مانا نویسم
بی نظیر عالم خلقت، ستاره، درّ هستی
خانه اش ام القراء عشق، ازحورا نویسم
ابتدا او، انتها او، طایر خلدآشیان او
وصف اورا چون شمارم قطره از دریا نویسم؟
بانوی هم آب، هم آیینه، هم دخت رسالت
نور می خواهد قلم بادیده بینا نویسم
روزآخر تا شکستی رفت مولا گفت بانو
زخم داری تو میا، من ازدل مولا نویسم :
یاسلامم گوی ، یابر این سلامم پاسخی ده
ای فدای تو علی، من درد خوانم یا نویسم
روز سختی بود روز انتقام خلق از من
فضه را می خواندی آیا ازهمان بلوانویسم ؟
فاطمه خاموشی اما کی شوی ازدل فراموش
باسرشکم نام تو برصفحه سیما نویسم
منصور کلامی فرد